امروز محمد امین من 2 ساله شد.
این دو سال هم مثل همه سالهای عمر خیلی سریع گذشت، اما متفاوت. شاید ...
ادامه
مطلب
...و سال 89، سال محمد امین
انگار این وبلاگ هر سال فقط یک نوشته جدید داره و امسال، سال ٨٩، تنها نوشته این وبلاگ برای توه. محمد امین من یک ...
ادامه
مطلب
دیشب 21 آذر 88
دیشب زهرا به خانه بخت رفت. همان خانه بخت که باید با لباس سفید بروی و بعد از 120 سال، ...
ادامه
مطلب
وداع می کنم با تو - ای خانه کوچکم -
انگار همون سه سال و نیم پیشه. من و مامان و زهرا داریم با ذوق کاروتون ها رو باز می ...
ادامه
مطلب
ساعتها آواز جديد می خوانند.
حس خوبی دارم! مثل روزهايی که برای هر روزش منتظر يه اتفاق تازه ای. مثل روزهايی که برای فرداش خوشحالي، ...
ادامه
مطلب
يلدا بازی يا يه بازی ديگه
خوب خيلی هم دير نشده . امروز تازه ۱۹ ام و جناب سکرتر فقط ۳ روزه که اون مطلب رو ...
ادامه
مطلب
انگار کسی مرا صدا زد !
ساعت 6:56 روز جمعه 26 آبان ماه سال 1385 هجری شمسی ... و من الان پس از قرنی تصمیم گرفتم ...
ادامه
مطلب
يک روز در خانه
امروز از اون روزهای انگشت شماریه که تو خونه موندم و مثل خیلی از خانوم های خونه ، دارم کد ...
ادامه
مطلب
ناگفته های من ! سکوت را تجربه کن که من نيز آرامش در هياهو را تجربه می کنم .
همه جا سفيد .. پوشيده از برف .. تقريبا خالی از هيچ فکری ام و تنها لدت می برم از اين ...
ادامه
مطلب
خنگولی
امشب اومدم گفتم مي خوام صميمي بنويسم ، دو سه خط نوشتم ، تلفن زنگ زد .. دوباره برگشتم ، ...
ادامه
مطلب